از بس بیرون نرفتم،تنبل شدم
هر روز تصمیم میگیرم حداقل برم تو باغچه ساختمون بشینم
ودخترجان آفتاب بخوره،تنبلی نمیذاره.
یه ویروس نیم وجبی ببین باماها چه کرده.
بعد بوقی ماشین خریدیم
حالا آقا میخواد بفروشه
از یه طرف خوشحالم چون خونه مامانش نمیریم
ازیه طرف ناراحتم که دلم خوش بود هفته ای دو روز
خانوادمو میبینم و یه استراحتی میکنم.
خدایا این زندگیه من دارم؟
همه چیم وصله به خانوادش،خسته شدم دیگه.
بالاخره دختر جان ما در سن ۹ ماه و ۶ روز
دندون دار شد.
ال،عروس دار شد
بالاخره برادرش زن گرفت
کاش عروسشون هم مثل خود ال باشه😈
باهاش دیگه رابطه آنچنانی ندارم
خیلی راحت ترم.
امسال هم روزه نگرفتم
ولی هر روز پامشیم و برای شوهرجان سحری آماده میکنم
خیلی سخته روزه نگیری و اما باز پابشی.
بیخوابی اذیتم میکنه.
کاش زودتر تموم بشه.
فقط 3 هفته مونده😁
یعنی ۲۲ روز دیگه عیده.
کاش همزمان بشه با تموم شدن ویروس.
سلام چه زودی گذشت. ما شاءالله 9 ماه گذشت.
امیدوارم وقتی ازدواج میکنم با تیر و طایفه ای شبیه ال شما نباشه.
البده اگر ازدواج کنم.
با این وضعیت گرونی فقط باید نفس بکشیم زنده بمونیم.