دفتر خاطرات من

خوب،بد،زشت

دفتر خاطرات من

خوب،بد،زشت

خواهرشوهر میخواد بینیش رو عمل کنه.

دیشب به اوشون گفتم منم میخوام عمل کنم.

دیگه هم نمیتونی بگی نه.

اونوقت میگم چرا خواهرت عمل بکنه من نه😈.

(شوخی بود،از عمل خوشم نمیاد)

خوب موقعی عمل میکنه،دردسر بیمارستان رفتن ندارم.

اوشون هم به مامانش گفته عمل بکنه کاری به کارتون ندارم.

ولی میدونم سر حرفش نمیمونه🤨.

 

 

 

 

از من بی اراده تر وجود نداره

الان چندماهی هست میخوام نوشابه خوردن رو ترک کنم

نتونستم،خیلی ناراحتم.

من باید این کار رو بکنم.

 

 

 

 

خواهرم میگه دفعه بعد حامله شدی

هیچی برات نمیخرم و هیچی نمیدم بخوری😁.

وقتی میریم خونمون،دخترجان نمیذاره خواهرم تکون بخوره

میگه بشین پیشم تا من بازی کنم.

هرکاری میکنن بغل منم نمیاد حتی.

آخه تو حاملگی خواهرم خیلی بهم میرسید انواع خوراکیا ومیوه ها.😁

 

 

 

 

دلم مهمونی و دورهمی میخواد 

تو شهرمون آمار پایین اومده.

ماهم با دخترجان میریم بیرون و کیف میکنیم دوتایی

بالاخره به آرزوم رسیدم😁.

 

 

 

 

واسه دخترجان آموزش زبان خریدم

فقط یه بدی داره اهل تلویزیون نگاه کردن نیست.

گفتن همون صوتی هم گوش بده براش مفیده.

ببینیم چه میشود

نظرات  (۲)

خوبی نیلو

دخمر بلا خوبه

خوش بحال خاعر شوهر حتما تا الان دماغش دماغ شده خخ

پاسخ:
خوبیم ممنونم.
خیلی تغییر نکرده ها چون از اولش دماغش کوچیک بود

چرا انقدر سوت و کور شده اینجا؟

پاسخ:
وقت نمیکنم 
میبینه تو دستم تبلته میگیره ازم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">