دفتر خاطرات من

خوب،بد،زشت

دفتر خاطرات من

خوب،بد،زشت

چند روزی بود تصمیم گرفته بودم

بیام بنویسم مثل گذشته.

که دیشب یه دوستی هم بهش اشاره کرد و منو مشتاق تر کرد.

 

 

 

 

دخترجان ۹ ماه و ۴ روزش شد.

خیلی شیرین تر و دوست داشتنی تر شده.

عکسای نوزادیشو نگاه میکنم

بهش میگم چرا اینقده زشت بودی آخه😁.

 

 

 

 

دیشب با شوهرجان دعوامون شد.

دعوا که نمیشه گفت،بحث کردیم.

چرا این مرد نمیخواد بفهمه که قرار نیست

من هروقت میرم خونه مامانم،خونه مامانش هم برم.

یعنی درک این موضوع اینقده سخته؟

مگه خودش اونقد که خونه مادرش میره،خونه مامان منم میره؟

خب من چه فرقی باهاش دارم.

یکی بیاد حالیش کنه لطفا.😁

 

 

 

 

کرونا تو شهرمون تک رقمی شده بود

ولی بعد این وام یک میلیونی

دوباره دورقمی شد.

خوشحال بودم بعد ۹ ماه بیرون میرم.

امافکر کنم دخترجان یکسالش شد بتونم برم.

 

 

 

 

هنوز ماه رمضان شروع نشده

روزشماری من شروع شده.

فقط این سری به جای روزشماری،هفته شماری میکنم

احساس میکنم اینجوری زودتر میگذره😁.

نظرات  (۲)

به به...آفتاب از کدوم طرف در اومده!!!

چه عجب نوشتی🙄

 

آخی...باران کوچولو ۹ ماهه شد

خدا حفظش کنه⁦♥️⁩

 

اصن ماه رمضون یه طرف ...

روزشماریهای تو هم یه طرف😂

به موقع برگشتی🤪

پاسخ:
😁
وقت گیربیارم مینویسم حتما

الان که مینویسم ۱۰ رو هم تموم کرد به این زودی

😁
اینقد سخت گذشت امسال که هی شمردیم و تموم شد
اگه یه روزم اضافی تر میشد یاخودمو میکشتم یا اوشون رو😁

به به نیلوفر خانوم.

چه عجب.😁

چه خوب که دوباره برگشتی.

من تلگراممو پاک کردم. خبری نداشتم ازت.

فقط روز شماریت بدای ماه رمضون😑😑😂

پاسخ:
نبود تبلت تنبلم کرده بود.
این سری دیگه اومدم که بمونم.
چقدم نخونده دارم که باید بخونمتون.
دلم تنگ شده بود برای دخترات که مینویسی ازشون
😁

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">